تفریحی ،آموزشی ،دانشگاهی

در باره ما
 

به وبلاگ من خوش آمدید

 

لينك روزانه
 
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون
براي تبادل لينک ابتدا لينک مارو بانام:  تفریحی ،آموزشی ،دانشگاهی   در وبلاگ ياسايتتان قراردهيد
 
كد هاي جاوا
 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 227960
تعداد مطالب : 157
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 


زندگی بدون مهندسین


مهندسین الکترونیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین مکانیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین عمران

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین ارتباطات

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین کامپیوتر

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین هوا فضا

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین برق

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

 


|

نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,

توسط کیامرث فتحی هفشجانی| لينك ثابت |


درپی هر خنده - در پی هر گریه

درپی هر خنده...

خنده را تا یاد دارم، شاد وشیرین وشکرریز است
چهره هایی هست اما این زمان
پیش چشم ما و پیرامون ما
خنده هاشان شوم و تلخ و نفرت انگیز است.

خنده پیروزی یغماگران
سنگدل جمعی که می خندند خوش،
برگریه های دیگران!
غافل اند اینان که چشم روزگار
با سرانجام چنین خوش خنده هایی آشناست
گریه هایی در پس این خنده هاست!


درپی هر گریه...

من، بر این ابری که این سان سوگوار
اشک بارد زارزار
دل نمی سوزانم ای یاران، که فردا بی گمان
درپی این گریه می خندد بهار.

ارغوان می رقصد، از شوق گل افشانی
نسترن می تابد وباغ است نورانی
بید، سرسبز وچمن، شاداب، مرغان مست مست
گریه کن! ای ابر پر بار زمستانی
گریه کن زین بیشتر، تا باغ رافردا بخندانی!

گفته بودند ازپس هر گریه آخر خنده ای است
این سخن بیهوده نیست
زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است
خنده شیرین فروردین
بازتاب گریه پربار اسفند است.

ای زمستان! ای بهار
بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار:
گریه امروز ما هم، ارغوان خنده می آرد به بار

فریدون مشیری- مجموعه ی نوایی هماهنگ باران


|

نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,

توسط کیامرث فتحی هفشجانی| لينك ثابت |


سرود مردی که خودش راکشته است

نه آبش دادم
نه دعایی خواندم،
خنجر به گلویش نهادم
ودر احتضاری طولانی
اورا کشتم.

به او گفتم:
"به زبان دشمن سخن می گویی!"

واورا
کشتم!
*
نام مرا داشت
و هیچ کس همچنو به من نزدیک نبود،
ومرا بیگانه کرد
باشما،
با شما که حسرت تان
پا می کوبد در هررگ بی تابتان

و مرا بیگانه کرد
با خویشتنم
که تن پوش اش حسرت یک پیراهن است

و خواست در خلوت خود به چارمیخم بکشد.
من اما مجالش ندادم
و خنجر به گلویش نهادم.
آهنگی فراموش شده را در تنبوشه ی گلویش قرقره کرد
و در احتضاری طولانی
شد سرد
و خونی از گلویش چکید
به زمین،
یک قطره
همین!

خون آهنگ های فراموش شده
نه خون "نه!"
خون قادیکلا
نه خون "نمی خواهم!"،
خون "پادشاهی که چل تا پسرداشت"
نه خون "ملتی که ریخت و تاج ظالمو از سرش ورداشت".
خون کلپتر
یک قطره.
خون شانه بالا انداختن، سر به زیر افکندن،
خون نظامی ها- وقتی که منتظر فرمان آتش اند-،
خون دیروز
خون خواستنی به رنگ ندانستن
به رنگ خون پدران داروین
به رنگ خون ایمان گوسفند قربانی
به رنگ خون سرتیپ زنگنه
ونه به رنگ خون نخستین ماه مه
ونه به رنگ خون شما همه
که عشقتان را نسنجیده بودم!
*
به زبان دشمن سخن می گفت
اگرچه نگاهش دوستانه بود،
وهمین مرا به کشتن او واداشت...
*
در رویای خود بود...
به من گفت او:"لرزشی باشیم در پرچم،
پرچم نظامی های ارومیه!"
بدو گفتم من:"نه!
خنجری باشیم
برحنجره شان!"
به من گفت او:"باید
به دارشان آویزیم!"
بدو گفتم من:"بگذار
ازدار
به زیرمان آرند!"

به من گفت او:"لبی باید بوسید."
بدو گفتم من:"لب مار شکست را، رسوایی را!"

لرزید و از رویایش در آمد.
من خندیدم
اورنجید
وپشتش را به من کرد...

فرانکورا نشان دادم
و تابوت لورکارا
وخون تنتور اورا برزخم میدان گاوبازی.
واوبه رویای خود شده بود
وبه آهنگی می خواند که دیگر هیچ گاه
به خاطره ام باز نیامد.
آن وقت، ناگهان خاموش ماند
چرا که از بیگانگی صدای خود
که طنینش به صدای زنجیر بردگان می مانست
به شک افتاده بود.
و من درسکوت
اوراکشتم
-خودم را-
و در آهنگ فراموش شده اش
کفنش کردم،
در زیر زمین خاطره ام
دفنش کردم.
*
او مرد
مرد
مرد

و اکنون
این منم
پرستنده ی شما
ای خداوندان اساطیر من!

اکنون این منم، ای سروهای نابه سامان!
نغمه پردازسرود ودرودتان

اکنون این منم
من
بستری تخت خواب بی خوابی شما
وشمایید
شما
رقاص شعله یی بر فانوس آرزوی من.

اکنون این منم
وشما...

وخون اصفهان
خون آبادان
درقلب من می زند تنبور،
ونفس گرم و شور مردان بندر معشور
دراحساس خشمگینم
می کشد شیپور

اکنون این منم
وشما-مردان اصفهان-
که خونتان را در سرخی گونه ی دختر پادشاه
برپرده ی قلم کار اتاقم پاشیده اید.

اکنون این منم
وشما-بیماران کار!-
که زهر سرخ اعتصاب را
جانشین داروی مزد خود می کنید به ناچار.

اکنون این منم
وشما-یاران آغاجاری!-
که جوانه می زندعرق فقر بر پیشانیتان
در فروکش تب سنگین بیکاری
*
اکنون این منم
باگوری در زیرزمین خاطرم
که اجنبی خویشتنم را در آن به خاک سپرده ام
در تابوت آهنگ های فراموش شده اش...

اجنبی خویشتنی که
من خنجر به گلویش نهاده ام
واو را کشته ام دراحتضاری طولانی،
ودر آن هنگام
نه آبش داده ام
ونه دعایی خوانده ام!

اکنون
این
منم!

احمد شاملو- مجموعه ی قطعنامه

|

نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,

توسط کیامرث فتحی هفشجانی| لينك ثابت |


« چو هرگز نیابی نشانی ز شوی ز گهواره تا گور دانش بجوی! »



« چو هرگز نیابی نشانی ز شوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی! »

این هم دلیل:

از این رو که وقتی تو شوهر کنی
دگر هیچ نتوان کنی جست و جوی
بخر، زایمان کن، بروب و بپز
بدوز و اتو کن، بساب و بشوی
بیا و برو، میهمانی بده
شود استراحت، تو را آرزوی!
نداری اگر خانه، سالی دو بار
تو با شوهرت می روی کو به کوی
مبادا که چیزی بخواهی از او
تو باید شوی همسری صرفه جوی
وگر همسرت مایه دار است هم
مبادا دوتا باشه تنبانِ اوی!
بخواهی اگر شوهری سر به راه
برس دائما هی به روی و به موی
اپیلاسیون، رنگ، مش، های لایت
که با دیدن تو بگویند:« ووووی!»
شب امتحان بی شب امتحان
والا برد شو ز تو آبروی!
نباید بگیری تو هیچ استرس
شب امتحان هی شوی ترشروی
بگوید که برگرد پیش بابات!
برایش اگر آوری نیمروی!
 یکی او یکی بچه ها مانعند
که حفظت شود جزوه ها مو به موی
رسد مادر ِ شوهرت هم ز راه
برای کمی غرغر و گفت و گوی!
قدم رو رود روی اعصاب تو
به کلی بریزد به هم خلق و خوی!
به دنبال او هی ز در می رسند
یکایک عموزاده ها و عموی!...

از این رو مجرد اگر مانده ای
به اعصابی آرام دانش بجوی!


|

نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,

توسط کیامرث فتحی هفشجانی| لينك ثابت |


آتش جشن سده، آتش مهر وطن است
 
 
 
 

کاندرین خاک، نخواهد که شب تار بود

 

 

مسعود لقمان

 

عکس از نوشا احمدپور

  • «جشن سده» بسان جشن‌های نوروز، مهرگان و… جشنی ملی است و از آنِ هیچ قومی یا دینی نیست، بلکه از آنِ همه‌ ایرانیان است، اما سده‌هاست که زرتشتیان به عنوان نگهبانانِ فرهنگ کهن ایران‌زمین، آن را به گونه‌ای باشکوه در دهم بهمن‌ماه برگزار می‌کنند.
 
 
  • عکس از خسرو پرخیده
  • «کوشک ورجاوند» تهران، سال گذشته نیز پذیرای بهدینان، استادان و پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران و سایر ایرانیانی بود که به انگیزه برگزاری جشن سده در آنجا گرد آمده بودند.
 
 
  • عکس از خسرو پرخیده
  • در باور بیشتر ایران‌شناسان، واژه سده همان ۱۰۰ است و به معنای این است که ۱۰۰ شب و روز تا آغاز نوروز در پیشِ روی ایرانیان است.
 
 
  • عکس از نوشا احمدپور
  • سده را کهن‌ترین جشن ایران‌زمین و به سخنی کهن‌ترین جشن جهان می‌دانند. جشن سده به روایت نسخه‌هایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پاد‌شاه پیشدادی است. گویند هوشنگ‌شاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقه‌ای از این برخورد پدید آمد که بوته خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدین‌سان آتش پدید آمد تا شهرنشینی شکل گیرد؛ چراکه بیش و پیش از همه چیز پیدایش هر صنعتی و گسترش هر مدنیتی به مدد آتش میسر است.

یکی روز شاه جهان سوی کوه

 

گذر کرد با چند کس همگروه

 

پدید آمد از دور چیزی دراز

 

سیه‌رنگ و تیره‌تن و تیزتاز

 

دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون

 

ز دود دهانش جهان تیره‌گون

 

نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ

 

گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ

 

به زور کیانی رهانید دست

 

جهانسوز مار از جهانجوی جست

 

برآمد از سنگ گران سنگ خُرد

 

همان و همین سنگ بشکست گرد

 

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ

 

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

 

نشد مار کشته و لیکن ز راز

 

ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز

 

جهاندار پیشِ جهان‌آفرین

 

نیایش همی کرد و خواند آفرین

 

که او را فروغی چنین هدیه داد

 

همین آتش آنگاه قبله نهاد

 

بگفتا فروغیست این ایزدی

 

پرستید باید اگر بخردی

 

شب آمد برافروخت آتش چو کوه

 

همان شاه در گرد او با گروه

 

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد

 

سده نام آن جشن فرخنده کرد

 

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

 

بسی باد چون او دگر شهریار

 

کز آباد کردن جهان یاد کرد

 

جهانی به نیکی از او یاد کرد

 

فردوسی

 

 
 
  • عکس از خسرو پرخیده
  • در نوروزنامه که گفته می شود از آنِ حکیم عمر خیام نیشابوری، دانشمند برجسته ایرانی است، آمده: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت، جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز آیین پادشاهان نیک‌عهد را در ایران و دور آن به جای می‌آورند.»
 
 
  • عکس از حمید صادقی
  • پادشاهان ایران باستان به سده ارج فراوانی می‌نهادند و آن را باشکوه برگزار می‌کردند. پس از ایشان تا زمان مغولان این جشن در ایران‌زمین استوار بود. مثلاً مردآویچ زیاری که فرمانرواییْ میهن‌پرست بود در سال ۳۲۳ هجری، جشن سده را با شکوه بسیاری در اصفهان در کنار زاینده‌رود برگزار کرد که غلامان ترک او، به وی امان ندادند و او را همان روز در حمام کشتند.
 
 
  • عکس از خسرو پرخیده
  • پیشاپیش موبدان سه دختر و سه پسر سپیدپوش که بانویی مشعل به دست را همراهی می‌کنند، دیده می‌شوند. این هفت تن نماینده‌ی هفت فروزه‌ مینوی (اورمزد، وهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خورداد و اَمُرداد)اند.
 
 
  • عکس از خسرو پرخیده
 
  • آن هنگام که خورشید در باختر غروب می‌کند و تاریکی می‌رود که خانمان آریائیان را دربرگیرد، موبدان سپیدپوش، بر لب گاهان‌خوانان و بر دست آتشدان و بَرسَم، دست در دست یکدیگر، به همراه آواز سرنا و دف به گرد هیمه انباشته شده برای سده سه دور (به نشانه اندیشه، گفتار و کردار نیک) می‌گردند و بر آن آتش می‌نهند تا فروغ آتش، تیرگی را درنوردد و روشنایی را نوید دهد.
 
  • این یادداشت در شماره‌ی ۲۲ و ۲۳ (بهمن و اسفندماه ۱۳۸۸) نشریه‌ی دنیای تجارت گردشگری ویژه‌نامه‌ی استان یزد منتشر شده است.

 


|

نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:,

توسط کیامرث فتحی هفشجانی| لينك ثابت |


صفحه قبل 1 ... 23 24 25 26 27 ... 32 صفحه بعد

موضوعات
  

لينك دوستان
 » ترول +7 » شهر من هفشجان » مکتب الزهرا » مهدی محمدزاده » کیت اگزوز » زنون قوی » چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تفریحی و آدرس fathi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





»فال حافظ

»جوک و اس ام اس

»قالب های نازترین

»زیباترین سایت ایرانی

»جدید ترین سایت عکس

»نازترین عکسهای ایرانی

 

آرشيو
 

تير 1393
خرداد 1393
خرداد 1392
آذر 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389

 

نويسنده
 
نویسندگان
 
طراح قالب
  
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');